به گزارش مشرق، عبدالله گنجی طی یادداشتی در روزنامه همشهری نوشت:
فوت ملکه انگلیس بهانه مناسبی است تا تاثیر مدل حکومتی آن کشور بر نخبگان ایران به همراه تناقضات و تضادهای آن، یکبار دیگر برجسته شود. دخالتهای انگلستان یک بحث، تاثیرپذیری آشکار نخبگان سیاسی ایران از مدل سیاسی این کشور بحث دیگری است. به این سهگانه توجه کنید:
۱- انقلاب مشروطه ایران صددرصد متاثر از انگلیس انجام شد و علاوه بر متواتربودن این روایت، شیخ ابراهیم زنجانی از سردمداران رادیکال مشروطه ۳بار در کتاب «سرگذشت زندگی من» به همکاری و کمک انگلستان در مشروطه اشاره میکند.
۲- بعد از انقلاب اسلامی و خصوصا بعد از خرداد۱۳۷۶ یکی از مدلهای طراحیشده برای عبور از جمهوری اسلامی، مدل مشروطهخواهی بود که درمقابل مدل جمهوریخواهی امثال سروش و اکبر گنجی قرار گرفت. مشروطهخواهان اصلاحطلب رسما اعلام کردند اگر ولایت فقیه را نمیخواهید، حذف کنید، بسان انگلستان تشریفاتی کنید و در اینباره کتابها و مقالات نوشتند.
۳- آنچه در این میان تناقض است، بحث وراثت در آن مدل است که در بین روشنفکران ما از اهمیت منفی برخوردار نیست، اما در خود ایران به سایه وراثت نیز شلیک میشود. حال به صحنه انگلیس برگردید. دیروز یکی از روشنفکران ما نوشته است که بسیاری از کاربران برای فوت ملکه به او تسلیت گفتهاند و ملکه را مادر وی خطاب کردهاند و در پایان این اظهارنظر نوشته است: «خودمانیم، چند نفر در طول ۷۰سال حکومت مادرم از وی آزردهخاطر بودند؟» این جمله نقطه عزیمت سؤالات مهمی است. اول اینکه آیا منظور این است که در ۷۰سال اخیر کسی از انگلیس آزار و اذیت ندیده است؟ سؤال دومی که طرح میشود، اینکه در انگلیس حاکمیت دوگانه است که بخشی از آن آزاردهنده و بخشی از آن بیآزار است؟ اما سؤال سوم که بسیار مهمتر است، اینکه قطعا انگلیس در ۲قرن اخیر منشأ جنایت و استثمار و استعمار بوده است و نزدیکترین آن به ما کودتای ۲۸مرداد۱۳۳۲ است.
حال آنان که بارها جمهوری اسلامی را به ۲ بخش انتصابی و انتخابی تقسیم کردهاند، میتوانند پاسخ بدهند که جنایات انگلیس در حق مردم ایران و جهان محصول بخش انتخابی و دمکراسی انگلیس است و ملکه از این مبرا بوده است؟ اگر بله، باید پاسخ دهند اگر جنایات انگلیس محصول دمکراسی است نه ملکه، پس مدل مشروطهخواهی شما به چه میانجامد؟ مگر نه این است که به قول حزب مشارکت میخواهید از «یکهسالاری به مردمسالاری» برسید؟ آیا چهره تاریک انگلیس در بین مردم ایران و بسیاری از نقاط جهان محصول دمکراسی آن است یا سلطنت مشروطه؟ به هرکدام تن دهید، باید دهها تناقض دیگر را نیز پاسخ دهید. انگلیس این هنر را داشته است که ملکه را تشریفاتی بفروشد. در این صورت فلسفه وجودی و مشروعیت او از چیست؟ فقط حیف و میل میلیونها پوند در سال و تمام؟ ملکه یا پادشاه انگلیس اختیارات عجیب و غریبی دارد که بهدلیل عدم استفاده از بیشتر آنها چنین جلوه کرده وگرنه بالقوه اختیارات قطعی است.
برکناری یا تنفیذ نخستوزیر، انحلال پارلمان، فرمانده کل قوا، رهبری نهاد دین (کلیسای اصلی) همه با ملکه است. اشراف بر چند کشور دیگر نیز در ذهن نخبگان ما بیاهمیت است. در سال۱۹۷۵ ملکه انگلستان از طریق نمایندهاش در استرالیا نخستوزیر این کشور را عزل کرد و این اختیارات همچنان باقی است. آیا نخستوزیر بدون تنفیذ او مشروعیت بالفعل مییابد؟ حتما خیر. حال خود این ملکه مشروعیتش را از کجا آورده است؟ از وراثت، اما برای روشنفکران جذاب است زیرا دکور بیرونی را قشنگ طراحی کردهاند و بهظاهر مردم حکومت میکنند. آیا حاضرند اختیارات ملکه به نخستوزیر منتقل شود؟ خیر. هنر تولید جذابیت از مدل سیاسی برای روشنفکران شرق واقعا ستودنی است و میتوانند گنجشک را جای قناری به تحصیلکردگان ما بفروشند و ما نیز مبلغ همان گنجشک رنگشده باشیم. آنچه باید منتظر بود، بازگشت چهره مردانه به سلطنت در انگلیس پس از ۷۰سال است. باید ببینیم مردان انگلیس که پرچمدار جذابکردن زنان برای لذت مردان در طول ۲قرن اخیر بودهاند، چه تصویری از انگلیس جدید میسازند.